نقشه راهی برای توافق با ایران و لغو تمام تحریم های اقتصادی | حمله به تاسیسات اتمی ایران یا معامله بزرگ؟
رویداد۲۴| به گزارش انتخاب، احتمالاً تهران تنها چند هفته با تولید اورانیوم با غنای تسلیحاتی کافی برای تأمین سوخت یک دوجین سلاح هستهای فاصله دارد. برای تولید سلاحهای واقعی زمان بیشتری (حدود شش ماه تا یک سال) نیاز است، اگرچه این زمان میتواند با کمک شرکای باتجربهای مانند چین، کره شمالی، پاکستان یا روسیه تسریع شود.
ریچارد هاس، مدیر سابق موسسه «شورای روابط خارجی آمریکا» در فارن افرز نوشت: به سختی می توان کشوری را به خاطر آورد که به اندازه ایران در مدت زمان کوتاهی این همه نفوذ خود را از دست داده باشد. تا همین اواخر، این کشور مهم ترین بازیگر منطقه ای در خاورمیانه بود، و نفوذ بیشتری نسبت به مصر، اسرائیل، عربستان سعودی یا ترکیه داشت. با این حال، در عرض چند ماه، ساختار نفوذ ایران در حال فروپاشی بوده است. ایران ضعیف تر و آسیب پذیرتر از دهه های گذشته، احتمالاً از زمان جنگ هشت ساله اش با عراق یا حتی از زمان انقلاب 1979 است.
مهرداد فرهادی، کارشناس روابط بینالملل، درباره درنظر گرفتن فرصت مذاکره از سوی ریچارد نفیو گفت: مقاله ریچارد نفیو نشاندهنده این است که آمریکاییهایی که طرفدار اجرا و ادامه طرح B هستند، دچار تجدیدنظر شدهاند. از زمانیکه جنگ در منطقه اتفاق افتاد، فرصتی ایجاد شد که این طرح B اجرا شود. ابتدا نیروهای منطقهای ایران تا حد امکان در لبنان و سوریه و غزه تضعیف شوند و بعد به برنامه هستهای ایران حمله کنند. برخلاف آنچه تصور میشود که ایران در موضع ضعف قرار دارد، به خاطر آن عدم انفعالی که ایران با وعده صادق ۱ و وعده صادق ۲ نشان داد، ریسک جنگ مستقیم با ایران را برای آمریکا بالا برد
در ادامه این مطلب آمده است: این ضعف، بحث و گفتگو در مورد نحوه برخورد ایالات متحده و شرکای آن با چالش های ناشی از ایران را مجددا داغ کرده است. برخی این وضعیت را فرصتی برای رسیدگی به تمام ابعاد تهدید ایران در یک حرکت واحد می بینند، یعنی هم توانایی های هسته ای تهران و هم فعالیت های مخرب منطقه ای آن . برخی دیگر از بین بردن کامل جمهوری اسلامی را نیز به این ترکیب اضافه می کنند. با این حال، تجربه موجود در مورد انتظارات ناشی از استفاده از نیروی نظامی یا تحریم های اقتصادی و همچنین تلاش های طراحی شده برای برکناری نظام سیاسی موجود و جایگزینی آن با چیزی بهتر، توصیه به احتیاط می کند.
مسئله فقط اهداف نیست، بلکه اولویت ها نیز مهم هستند. مسئله این است که چه چیزی را در اولویت قرار دهیم. اما وقتی صحبت از ابزار می شود، انتخاب بیش از آنکه بین دیپلماسی و اجبار باشد در مورد نحوه تلفیق و توالی این دو است. امیدوار کننده ترین رویکرد رویکردی است که هدف جاه طلبانه تغییر شکل سیاست امنیت ملی ایران از طریق دیپلماسی را دنبال می کند - اما دیپلماسی ای که در پس زمینه خود توانایی و تمایل به استفاده از نیروی نظامی در صورتی که تهران به طور کافی به نگرانی های ایالات متحده و غرب پاسخ ندهد، وجود داشته باشد.
مخاطرات بسیاری وجود دارد. آنچه تصمیم گیری می شود پیامدهای مهمی نه تنها برای خاورمیانه، بلکه برای بقیه جهان از جمله بازارهای انرژی خواهد داشت. و برای ایالات متحده، این امر به تعیین این مسئله کمک خواهد کرد که واشنگتن تا چه میزان می تواند به برنامه چرخش نقطه تمرکز سیاست خارجی و انتقال منابع نظامی خود از خاورمیانه به سمت اولویت های دیگر جامه عمل بپوشاند، و مهمتر از همه به جلوگیری از تجاوزات چین در منطقه هند و اقیانوس آرام کمک کند.
صعود و سقوط
نفوذ منطقهای تهران عمدتاً از طریق تأمین مالی و تسلیح گروههای شبهنظامیان در غزه، عراق، لبنان، سوریه، یمن و فراتر از آن جریان داشت. این گروههای نیابتی علیه اسرائیل (و هرگونه سازش بین اسرائیل و فلسطینیها) موضع میگرفتند و منافع ایالات متحده و غرب را تهدید میکردند. در مفهوم گستردهتر، این گروهها ابزاری بودند که ایران از طریق آن تلاش میکرد خاورمیانه را مطابق خواست خود شکل دهد. این استراتژی غیرمستقیم تأثیر ایران را در سراسر منطقه چند برابر کرد و در عین حال به تهران اجازه داد تا از پاسخگویی مستقیم اجتناب کند یا حداقل آن را به حداقل برساند.
در عراق، ایران یکی از ذینفعان اصلی جنگ ایالات متحده در سال ۲۰۰۳ بود که با برکناری صدام حسین از قدرت، حکومت سنیمحور بغداد را که مایل و قادر به متعادلسازی تهران شیعه بود نیز از بین برد. ایران توانست از هرجومرج ناشی از حمله و همگرایی با اکثریت شیعه عراق استفاده کند تا جایگزین ایالات متحده به عنوان نیروی خارجی با بیشترین نفوذ در داخل این کشور شود.
ایران مدتها است که در لبنان جای پای محکمی دارد، جایی که شیعیان اکثریت یا حداقل جمعیت قابل توجهی را تشکیل میدهند (از آخرین سرشماری دههها گذشته است). حزبالله، نیروی متحد تهران، که یکی از دریافتکنندگان اصلی کمکهای ایران در هر زمینهای است و بنابراین بهتر از رقبای محلی خود تجهیز شده است، با استقلال تقریباً کامل در لبنان عمل میکرد—این گروه به اصطلاح دولتی درون دولت بود. به دلیل داراییهای نظامی، به ویژه دهها هزار موشک و نزدیکی به مرز جنوبی لبنان با اسرائیل، حزبالله در برابر اقدامات اسرائیل علیه ایران بازدارندگی ایجاد کرد، زیرا اسرائیل مجبور بود توانایی این گروه در انتقامگیری از شهروندان و قلمرو خود را در نظر بگیرد.
کمی آنسوتر حماس حضور داشت. برای چند دهه، علیرغم اینکه این گروه یک گروه سنی است، ایران با پول، آموزش و اسلحه از آن حمایت کرد تا احتمال تسلط رویکرد غیرسازشکارانه به جای سازش در رویکرد فلسطینیها نسبت به اسرائیل را افزایش دهد. در سال ۲۰۰۶، حماس در انتخابات غزه بر تشکیلات خودگردان فلسطین پیروز شد و به این ترتیب پایگاهی هم برای عملیات نظامی علیه اسرائیل و هم برای به چالش کشیدن تشکیلات خودگردان فلسطین به دست آورد.
در سوریه، ایران همراه با روسیه، زمانی که رژیم این کشور در آستانه فروپاشی پس از بهار عربی قرار داشت تمام تلاش خود را برای حمایت از رژیم بشار اسد به کار گرفت. این رژیم بیش از یک دهه دوام آورد، که مسیر اصلی زمینی برای ارسال سلاح به حزبالله را حفظ کرد. و اسرائیل را در محاصره نیروهای خصمانهای قرار داد که ایران بر آنها نفوذ قابل توجهی داشت—یک هلال شیعی که از ایران تا سوریه، و بعد به لبنان و غزه امتداد داشت.
سه حوزه از رفتار ایران همچنان موجب نگرانی است. اول، حمایت از گروههای نیابتی، که در ۱۵ ماه گذشته بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. دوم برنامه هستهای آن است. ایران هم مقدار اورانیوم غنیشده در اختیار خود و هم سطح غنیسازی را افزایش داده است. احتمالاً تهران تنها چند هفته با تولید اورانیوم با غنای تسلیحاتی کافی برای تأمین سوخت یک دوجین سلاح هستهای فاصله دارد. برای تولید سلاحهای واقعی زمان بیشتری (حدود شش ماه تا یک سال) نیاز است، اگرچه این زمان میتواند با کمک شرکای باتجربهای مانند چین، کره شمالی، پاکستان یا روسیه تسریع شود.
سومین نگرانی، وضعیت داخلی ایران است. حقوق سیاسی به شدت محدود شده و اینترنت توسط دولت مدیریت میشود. در حالت ایدهآل، سیاست ایالات متحده باید به دنبال رسیدگی به هر سه حوزه نگرانی باشد، با هدف 1-محدود کردن حمایت نظامی از گروههای نیابتی؛ 2-تعیین سقفی برای برنامه هستهای ایران که قابل تأیید باشد و در صورت تلاش ایران برای حرکت به سمت دستیابی به سلاح هستهای، هشدار کافی ارائه دهد؛ و 3-ایجاد فضای سیاسی و شخصی بیشتر برای شهروندان ایرانی.
اما تلاش برای موفقیت در هر سه حوزه تقریباً قطعاً با شکست مواجه خواهد شد. سیاست خارجی باید به دنبال دستیابی به اهداف هم ممکن و هم مطلوب باشد، و رویکردی با چنین بلندپروازی ای غیرواقعبینانه خواهد بود، از جمله به این دلیل که آنچه احتمالاً برای تحقق یک یا دو هدف ضروری است، با دستیابی به هدف سوم ناسازگار خواهد بود.
برنامه هستهای باید بالاترین اولویت سیاستگذاران آمریکایی باشد. یک ایران برخوردار از سلاحهای هستهای و مجموعهای از سیستمهای شلیک، میتواند تهدیدی وجودی برای بسیاری از همسایگان و شرکای منطقهای نزدیک ایالات متحده، به ویژه اسرائیل ایجاد کند. همچنین در آن صورت ممکن است تهران. با این باور که قدرت هستهای آن باعث میشود دیگران قبل از حمله مستقیم به آن تردید کنند، از جمله از طریق گروههای نیابتی خود با تهاجم بیشتری عمل نماید. همچنین دلایل محکمی وجود دارد که باور کنیم ایران دارای سلاحهای هستهای میتواند چندین کشور دیگر منطقهای ، از جمله عربستان سعودی و ترکیه را به توسعه یا کسب سلاحهای هستهای خود ترغیب نماید. چنین توسعهای احتمال درگیری ها در منطقه را افزایش میدهد (حتی اگر فقط برای متوقف کردن چنین تلاشهایی باشد) و احتمال استفاده واقعی از سلاحهای هستهای را افزایش خواهد داد. اگر تعداد تصمیمگیرندگان چند برابر شود و ذخایر هستهای در معرض حمله اولیه قرار گیرند، ایجاد و حفظ ثبات بسیار دشوارتر خواهد بود.
ولی ایران و آمریکا : حالاحالاها هیچ وقت باهم وارد جنگ نمیشن خیالتون راحت
آمریکا به دشمنی نیاز داره به بهانه همون هم که شده بقیه کشور های اروپا و شرق آسیا رو رو زیر سلطه خودش نگه داره
کره شمالی و روسیه که اتمی هستن مستقیم به اون ها که نمیتونه اعلان دشمنی بده
فقط باقی میماند ایران
بعد از جنگ ایران و عراق هم وضعیت ایران آشفته و داغون بود میتونست به سمت ایران لشکر بکشه ولی حتی یک گلوله هم شلیک نکرد
ایران هم این همه سر و صدا راه انداخت آخرش فقط یه پایگاه خالی رو زد! خلاصه به نظرم پشت پرده باهم توافق دارن